این روزها دلم بوی نم نم باران میدهد
دلم دیگر دل نیست سنگ نوشته ایست کهنه
این روزها روحم از دلتنگی شبهای بی رنگ قصه ندارد
احساس میکنم جایی دور مرده ام
میان مردابی در آرزوهایم دست و پا میزنم
این روزها مردن دلم را ترجمه میکنم
//حسام الدین شفیعیان//آدم برفی//منتظر//
در من ببین روزگار شکسته شده ام
من پلی بوده ام که شکسته شده ام
من به آستان هشتم کبوتری ایم
که بال شکسته شکسته شده ام
میدانستم از همان روز ولادتم
که باید شکسته شوم تا ساخته شوم
در شعر پدرم خوانده ام قصه
که باید صبر کنم
بی بی کمک گر بکند
من هم همان میشوم
که میخواهند
//آدم برفی//
علی (ع) بنده ی خوب خدا
در نامه هایت یا علی افتاده ای
افتاده ای
ای بنده ی خوب خدا
ای حکمران بی ادعا
ای مرد شب کوچه های غریبی
ای یاور حق خدا
پس کوچه های کوفه از غربتت
گریه کنان
درها به هم کوبیده اند
رد صدای پای تو
آواز عشق است یا علی
بنده ترین بنده ها نزد خدا
مولا تویی
مولا تویی
درها به هم گویند
علی
نگذر علی نگذر
علی
شب کوچه ها
گریه کنند
از صوت
قرآنت
علی
در
خانه ها
گریه کنند
کودک
زاشک مادری
شب
به صبح
آمده است
مولا
کجا
جا مانده ای
از زخم
شمشیر کرکسان
ناکسان
مولا
چرا
دیر کرده ای
شب های کوفه
از
غربتت
آواز گریه سر کند
از کودکی
که
در بقل
ناله ی
عطر
حضورت
را کند